حرف بزنید.

حرف زدن قدرت است ، لطفا حرف بزنید .

حرف بزنید.

حرف زدن قدرت است ، لطفا حرف بزنید .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرار مغز ها» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

بوی غربت غربی

متن زیر نوشته آقای رضا داوری اردکانی در هفته نامه پنجره شماره 235 می باشد.

بوی غربت غربی

دو نگاه به پدیده فرار مغزها

مهاجرت نخبگان یا فرار مغز‎ها امر ظاهرا ساده‎ای است. این مهاجرت همیشه در همه جا بوده است. هر وقت در هرجا دارالعلمی برپا بوده، دانشمندان و دانایان به آنجا می‎رفته‎اند اما تا زمان جدید قضیه کمتر رنگ سیاسی و فرهنگی می‎گرفته و حکومت‎ها به فکر جلب مهاجران یا جلوگیری از مهاجرت می‎افتاده‎اند. مهاجرت نخبگان از اوایل قرن بیستم آغاز شده و پس از جنگ دوم جهانی به‎صورت یک مسئله در روابط میان جهان توسع هیافته و جهان توسع هنیافته یا در حال توسعه درآمده است. در این مسئله از جهات گوناگون می‎توان نظر کرد. از یک وجه، اهل دانش در طلب علم به هرجا بروند رفتنشان ستوده و ستودنی است و اگر ترجیح می‎دهند در جایی بمانند که شرایط تحقیق و پژوهش فراهم‎تر است در حقیقت علم را ترجیح داده‎اند. از جهت دیگر دانشمندان و درس‎خواندگانی که از جهان فقیر توسعه نیافته به کشور‎های توسعه یافته می‎روند ثروت انسانی گران و گرانبهایی هستند که با هزینه بالنسبه هنگفت، در کشور فقیر خود پرورش یافته و رایگان در خدمت پیشرفت کشور‎های ثروتمند قرار می‎گیرند. به وجه اول که نگاه می‎کنیم مهاجرت دانشمندان را امری موجه و حتی اخلاقی می‎یابیم اما در وجه دوم نوعی بی‎تعادلی و حتی بی‎عدالتی و ظلم به چشم می‎خورد. مسائل و قضایایی که وجوه و جلوه‎‎های متضاد دارند غالبا درست طرح نشده‎اند. در مسئله مهاجرت نخبگان مشکل اخلاقی این است که کشور فقیر چرا باید برای کشور‎های ثروتمند نیروی انسانی تربیت کند و اگر این ظلم است باید برای آن چاره‎ای اندیشید اما کیست که این مشکل را چاره کند؟ البته اگر چاره‎ای باشد، این دولت و حکومت است که باید چاره‎ساز باشد ولی آیا این درد و دشواری را با تدبیر و به مدد سیاست، علاج و چاره می‎توان کرد؟ گفتیم که در دوره جدید کار سامان دادن علم، فرهنگ، آموزش، بهداشت، درمان، شغل، کسب‎وکار و حتی نظارت بر هنر‎ها به‎تدریج به سیاست سپرده شده است. فرار مغز‎ها و مهاجرت نخبگان را هم در زمره یکی از مسائل علم سیاست قرار داده‎اند و ظاهر حکومت‎ها باید برای آن چاره‎ای بیندیشند اما تجربه 50 سال اخیر حاکی از آن است که هیچ دولت و کشوری از عهده حل این مسئله برنیامده است. اگر فرار مغز‎ها یک مسئله سیاسی نباشد نباید توقع داشت سیاست از عهده حلش برآید؟ مسئله سیاسی را باید بتوان با تصمیم سیاسی حل کرد اما امر عمومی ای که در آن نمی‎توان تصمیم گرفت، سیاسی نیست بلکه شاید تاریخی باشد. فرار مغز‎ها یک حادثه تاریخی است و سیاست حادثه تاریخی را چگونه تغییر دهد؟ حادثه تاریخی چنان که گفتیم امر ملازم با زمان است. ما به دشواری می‎توانیم این معنی را درک کنیم که چرا فرار مغز‎ها سیاسی نیست و چگونه با زمان ما یعنی زمان توسعه نیافتگی ملازم شده است. سیر توسعه در کشور‎های توسعه نیافته معمولا هماهنگ و متناسب نیست و در جایی که شرایط فکری، روحی و مادی توسعه فراهم نباشد علم، تکنولوژی، فرهنگ و سیاست به‎نحو متناسب توسعه نمی‎یابد. جهان توسعه نیافته می‎تواند مدرسه و دانشگاه بسازد و جوانانش در داخل و خارج کشور دانش بیاموزند و دانشمند شوند اما به همان نسبت شاید نتواند تکنولوژی را توسعه دهد و نظم اداری کارآمد و توانا برقرار کند و حتی در علوم انسانی به مرتبه‎ای که در مهندسی و پزشکی می‎تواند احراز کند نمی‎رسد. در این صورت پیداست که به پژوهش هم کمتر نیاز دارد و اگر دانشمندش به پژوهش بپردازند حاصل بیشتر پژوهش‎ها را ناگزیر باید به زبان بین‎المللی گزارش کنند. پذیرفتن این وضع به‎عنوان یک امر عادی و معمولا مطلوب، گواه و نشانه جهان وطن بودن علم است. علم جهانی است. هرچند که خود جهانی دارد و آن جهان یکی از وطن‎های دانشمندان است. در جهان توسعه نیافته وطن علم قوام ندارد. کشور توسعه نیافته نمی‎داند به چه تعداد دانشمند نیاز دارد و به فرض اینکه بداند نمی‎تواند توسعه آموزش را در حد نیاز نگاه دارد. اکنون بیش از دو برابر دانشمندانی که در کشور به‎ کار علم، پژوهش، طراحی، درمان و راهبری سازمان‎های علمی تکنیکی اشتغال دارند در خارج از کشور به سر می‎برند و هر سال بر تعداد فارغ التحصیل‎های دوره‎‎های تکمیلی دانشگاه‎ها افزوده می‎شود که تعدادی از آن‎ها به خارج می‎روند و بهترین‎هایشان طبق انتخاب اصلح که در مقصد مهاجرتشان صورت می‎گیرد، مجبور به ماندن میشوند. سیاست این درد را نمی‎تواند درمان کند و در این باب گرفتار تناقض‎ها و تعارضهاست. اینکه دانشمندان ما در مجلات و نشریات علمی آثار و پژوهش‎های خود را عرضه کنند یک فضیلت است اما الزام دانشمندان به نوشتن مقاله در مجلات خارجی را می‎توان تایید ضمنی و البته نادانسته جواز مهاجرت دانشمندان دانست زیرا نتایج کار علمی در کشور به‎کار نمی‎آید و باید به خارج فرستاده شود. معنی‎اش این است که کشور به دانشمند و دانشش نیاز ندارد. اگر دانش را می‎توان صادر کرد چرا مهاجرت دانشمند را منع کنند، به‎خصوص که تشویق دانشمندان به ماندن در کشور از طریق تعارف و تشویق‎های لفظی و بی‎پشتوانه و سپس الزام آنان به نوشتن مقاله به زبان خارجی و ارسال به خارج گرچه در ظاهر نشانه اهتمام به علم و اهمیت دادن به آن است، تدبیر نیست. اگر بگویند علم جهانی است و بخل در آن روا نیست مطلب را درست درنیافته‎اند زیرا مقصود این نیست که روابط علمی با جهان قطع شود. این روابط هرچه بیشتر توسعه یابد غنیمت است اما اینکه از علم خود بهره نبریم و یک‎سره آن را به خارج بفرستیم هرچه باشد نامش رابطه علمی نیست. وقتی می‎گویند اگر اشتغال ایجاد شود و دانشمندان کار مناسب، درآمد کافی و آرامش خاطر و خیال داشته باشند از کشور نمی‎روند، مثل این است که بگویند اگر علم در اینجا مثل آنجا شود دانشمند از کشور نمی‎رود (و پیداست که اگر این شرایط فراهم باشد و باز هم دانشمند بخواهد از کشور برود، بهتر است که برود) اما این جمله کاملا به حل مسئله کمک نمی‎کند زیرا تکرارِ معلوم است و مفید هیچ معنایی نیست و اگر معنایی داشته باشد این است که باید وضعی کم و بیش نظیر و شبیه وضع جهان مهاجرپذیر پدید آورد. به این ترتیب حل مسئله فرار مغز‎ها به حل صد‎ها مسئله دشوار دیگر موکول می‎شود و این نه حل مسئله بلکه فرار از اندیشیدن و تدبیر است. صرف نظر از آنچه گفته شد آیا ما اکنون برای همه دانشمندان داوطلب خدمت در کشور شغل مناسب و وسایل رفاه و شرایط آسودگی تن و جان و خاطر آماده داریم یا می‎توانیم در کوتاهمدت این‎ها را فراهم کنیم؟ پیداست که پاسخ منفی است؛ فرض کنیم که فردا 20 هزار دانشمند ایرانی از خارج بیایند و داوطلب خدمت در کشور شوند. کشور به آن‎ها چه نیازی دارد و دانشگاه‎ها و مراکز علمی ـ پژوهشی چه پاسخی به آن‎ها می‎توانند بدهند. مسائل واقعی با اگر‎های بی‎وجه و بیجا حل نمی‎شود. در علم و منطق اگر‎ها ناظر به امکان هستند و نه موهوم صرف. تنها عیبش این است که حل مسئله مهاجرت دانشمندان، در آن موکول به حل همه مسائل می‎شود. در شرایطی که میلیون‎ها جوان تحصیلکرده بیکارند، ما چگونه بگوییم که اگر برای همه شغل و امنیت خاطر و تامین آینده فرزندان ایجاد کنیم مهاجرت متوقف می‎شود؟ در عمل فرهنگی و اجتماعی هم مثل قلمرو علم اگر‎ها باید ناظر به امکان‎ها باشند؛ یعنی وقتی حل مسئله مهاجرت نخبگان را به اشتغال و فراهم کردن آسایش خاطر آنان موکول می‎کنند باید شرایط امکان آن‎ها کم و بیش فراهم باشد و اگر این شرایط فراهم نیست، اگر را باید دور انداخت و کاش می‎توانستیم از شر این همه اگر که هر روز در حل مسائل خرج می‎کنیم ر‎ها شویم. 


 رضا داوری اردکانی

  • محسن گرگانی