در این پست فیلمنامه و مشخصات فیلم تلقین (Inception) را قرار داده ایم .
لینک دانلود فیلمنامه تلقین (Inception)
داستان فیلم
دام کاب (لئوناردو دیکاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمانهای جاسوسی و شرکتهای تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیبپذیرترین وضعیت است، اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه میکند. او یک گروه چیرهدست از روانکاوان و معماران زبردست دارد که همراه او مخفیانه وارد خوابهای دیگران شده و سعی در کشف و ربودن اطلاعات دارند.
سایتو (کن واتانابه) یک سرمایهدار بزرگ ژاپنی است که به دنبال حذف رقیبان تجاری خود، بخصوص خانوادهٔ رابرت فیشر (کیلین مورفی) است. سایتو خود قبلاً مورد هجوم ناموفق تیم آقای کاب قرار گرفته بود و از توانایی آنها در شگفت است، پیشنهاد یک ماموریت ظاهراً ناممکن را به آقای کاب میدهد، و آن این است که به جای این که اسرار ذهن رابرت فیشر جوان را بدزدند، یک اندیشه را درون ذهن ناخودآگاه آقای فیشر بکارند [عنوان فیلم به صورت «تلقین»، «اشراق» و «الهام» نیز مطرح شده ولی منظور از واژهٔ Inception کاشتن و سرآغاز دادن به یک اندیشهٔ جدید در ضمیر ناخودآگاه است، طوری که میزبان، آن اندیشه را از خود پندارد.] و آن، اندیشهٔ متلاشی ساختن شرکت خودش و پدرش موریس فیشر (پیت پوستلتویت) بعد از مرگ پدرش است. سایتو در عوض قول میدهد که با نفوذی که در آمریکا دارد، کاب را از روی لیست سیاه دولت آمریکا بر دارد، تا او بتواند به آمریکا بازگشته و دو فرزند خویش را دوباره ببیند. کاب میپذیرد.
در روند فیلم هنگامی که کاب و آرتور در حال انتخاب و جمعآوری اعضای تیمشان هستند، بیننده متوجه میشود کاب به اتهام قتل همسر سابقش مال (ماریون کوتیار) در آمریکا تحت تعقیب است، در حالی که کاب به آریادنی (الن پیج) توضیح میدهد که مال خودکشی کرده است، زیرا این ایده که «دنیای حقیقی نیز واقعیت ندارد و باید با خودکشی از آن بیدار شد»، او را به مرز جنون کشیده بود.
سایتو، کاب، آرتور و تیم منتخبشان (یک معمار که فضای خواب را میسازد، یک داروگر که وظیفهٔ بیهوشی را بر عهده دارد، و یک جاعل هویت که قدرت تغییر چهره در خواب را دارد) جمعاً شش نفر، در یک برنامهٔ از قبل طراحی شده با استفاده از یک داروی بسیار قوی خواب آور، وارد خوابِ رابرت فیشر میشوند تا اندیشهٔ جدید را در ذهن او بکارند. اما آن چیزی که از آن خبر ندارند این است که رابرت فیشر از قبل در اصول محافظت از ضمیر ناخودآگاهِ خود تعلیم دیده بودهاست، و لذا مقاومت سرسختانهای از خود در خوابش به نمایش میگذارد. این مقاومت به صورت مقاومت مسلحانه در خیابانهای لس آنجلس در خوابِ فیشر متجلی میشود. سایتو در این میان تیر میخورد و مجروح میشود،[ بر طبق قوانین در داستان، اگر شخصی درون خوابِ خود بمیرد، از خوابِ خود خارج میشود، و یا یک لایه در واقعیت بالاتر میرود. اما اگر درون خوابِ شخصی دیگر باشد و نتواند بدلایلی (همانند اثر داروهای خوابآور) بیدار شود، یک لایه فرو میرود، و ذهنش تقریباً در حالتی برزخگونه (limbo) قرار میگیرد یعنی توانایی ساخت و کنترل رویا را در آن لایهٔ پایینی نخواهد داشت، زیرا تقریباً گذشتهٔ خود را از لایهٔ بالاتر فراموش میکند و فراموش میکند که در واقع در یک لایه عمیقتر از خواب قرار گرفته است؛ و مهمتر از همه این که گذر زمان در هر لایهٔ پایینتر، به طور تصاعدی افزایش مییابد: پنج دقیقه در یک لایهٔ بالاتر، برابر یک ساعت در لایهٔ پایینتر است، که خود برابر ده روز در لایهٔ بعدی، و الی آخر است.] و ماموریت در خطر شکست قرار میگیرد، یعنی ضمیر ناخودآگاه فیشر تقریباً موفق به حذف عوامل غیر بومی از خواب خود میشود. اما در همین موقع، کاب برای این که موفق شود اندیشه را در ذهن فیشر با موفقیت بکارد، وهمچنین از مرگ اعضای گروهش و تبعید اجباری همه به برزخ جلوگیری کند، مجبور میشود که خودش و بقیه را به یک لایه پایینتر بفرستد: یعنی در خوابِ فیشر همگی به خواب روند، و در آن رویای درونِ رویا، با داشتن زمانی بیشتر آن عملیات را ادامه دهند.
در آن رویا (لایهٔ دوم)، که در یک هتل رخ میدهد، کاب این بار برای این که فیشر به چیزی شک نبرد، با او از در دوستی وارد شده و او را متقاعد میکند که دارد خواب میبیند، و این که دزدانی ماهر سعی در ربودن رمز گاوصندوق پدرش (که در آن وصیتنامهای نیز برایش گذاشته شده) دارند. کاب فیشر را فریب داده و او را متقاعد میکند که از راه خواب دیدن میتواند وصیتنامه پدرش (که در واقع اندیشهٔ آغازگر یا تلقینی است که کاب آماده کرده است) را دیده و قبل از دزدان به آن برسد؛ بنابراین هر دو (و بقیهٔ تیم بطور ناشناس) باز به خواب میروند تا فیشر وصیت پدر خود را در خوابِ جدید ببیند (یعنی لایهٔ در واقع سوم).
در لایه سوم (که در کوهستانی اتفاق میافتد)، فیشر تیر میخورد و میمیرد، همچنین سایتو نیز به دلیل مجروحیتی که در مرحله اول خواب پیدا کرده بود در لایه سوم خواب وضعیت وخیمی پیدا میکند و در شرف مرگ قرار میگیرد. در این وضعیت کاب و آریادنی، برای بازگرداندن فیشر از مرگ به لایه سوم، وارد لایهٔ چهارم میشوند در حالی که کاب میداند در این لایه اسیر مولفهٔ همسر متوفای خود[the mental projection of his dead wife] خواهد شد. مال که تصویری از همسر مردهٔ کاب است، از کاب میخواهد تا در همان لایه بماند و به قولی که روزی به او داده بوده (زندگی مشترک تا ابد) وفا کند در عوض به آریادنی و فیشر اجازه میدهد که از مرحله چهارم خواب خارج شوند. در این بین کاب به مال توضیح میدهد (یا در واقع به ضمیر ناخودآگاه خودش توضیح میدهد، زیرا مال واقعی مرده است و این مال ساختهٔ ضمیر ناخودآگاه کاب است) که هرگز نمیتواند با او زندگی کند، زیرا همواره عذاب وجدان خواهد داشت به این خاطر که خودش (کاب) این ایده را در ذهن مال تلقین کرده است که «دنیا واقعیت ندارد و باید از آن با خودکشی بیدار شد».[یکی از عناصر مهم در تلقین این است که شخص تلقین شونده تصور کند ایدهای که به ذهنش تزریق شده توسط خودش به دست آمده است، در واقع اگر بداند که ایده از ابتدا متعلق به خودش نبوده است، ذهن آن را نمیپذیرد. کاب با زیرکی راهی پیدا میکند که مال خودش به این نتیجه برسد که جهان حقیقت ندارد.] او این ایده را در ذهن مال تلقین کرده بود زیرا از زندگی در دنیای خیالی در خواب خسته شده بود ولی مال به این زندگی علاقه داشت پس کاب راهی پیدا کرد که مال به بیدار شدن رضایت بدهد، اما هرگز تصور نمیکرد که اگر مال با این ایده بیدار شود هرگز نمیتواند از آن رهایی پیدا کند. پس در واقع دلیل خودکشی کردن مال، تلقین ایده از طرف کاب بود. کاب که حدس میزند سایتو اکنون در لایه سوم مرده است، برای پیدا کردن او در لایه چهارم میماند اما آریادنی را مجبور به سقوط (فرایندی که موجب بیدار شدن از خواب میشود) میکند.
نهایتاً همگی (به غیر از سایتو و کاب) از لایه سوم خارج و به بالا (لایه اول) بازمیگردند. اما کاب در جستجوی سایتو، آنجا (در لایه سوم و چهارم) میماند، و به نظر میرسد که راه فراری به بیرون از آن رویاها ندارد. در صحنهٔ نهایی فیلم، کاب (با چهرهای کهولتدار[و چهرهای کهولتدار دارد، اما در همان سن باقیماندهاست. پیر نشده، اما گویی ۵۰ سال را در این جهان (لایه چهارم) سپری کردهاست. برزخ (limbo) او را کاملاً فرسوده کرده، اما زمان برای جسمش معنا ندارد. گویی ذهنش در این برزخ تا ابد زندانیست.]) با سایتو (در سنین پیری) درون یک کاخ مکدّر اما زیبا با معماری سنتی ژاپنی دیدار میکند، و کاب به او میگوید که به یاد بیاورند که زمانی دور، هر دو به این دنیا وارد شدند، و این دنیا در واقع یک رویا است.[سایتو این حرف را از زبان کاب میشنود، اما کاب خودش گویندهٔ این حرف است، به نظر میرسد همان بلایی که سر مال، همسر سابق کاب آمده است، در این لحظه به سر کاب میاید. این ایده که "این دنیا رویا است" موجب شده بود همسر کاب خودش را بکشد تا از این خواب بیدار شود. حال کاب دچار این ایده شده است.]یکی از خواص رویاها در این فیلم این است که بینندگانِ درون خواب، به راحتی گذشته خود را فراموش میکنند، و لذا فراموش میکنند که در رویا هستند، ویا از کجا آمدهاند.[در صحنهای در فیلم نیز مالوری از کاب میپرسد: «از کجا میدانی که دنیایی که تو در لایههای بالاتر در آن زندگی میکنی خودش یک رویا نیست؟» در سکانس دیگری نیز یک پیرمرد عربِ داروگر به کاب میگوید: «بعد از مدتی جای دنیای حقیقی و رویا عوض میشود. رویا برایت واقعی تر از واقعیت خواهد بود. تو که خودت این را تجربه کردهای!»] سایتو تپانچهای را بلند میکند، اما فیلم نشان نمیدهد که با آن چه میکند.
ناگهان کاب خود را بیدار (در لایهٔ ظاهراً صفر و بیرون از خواب) مییابد و همه چیز را پایانیافته میبیند: کاب و سایتو طوری به یکدیگر نگاه میکنند که انگار بعد از قرنی از خواب بیدار شدهاند، سپس سایتو یک تماس تلفنی برقرار میکند تا سابقهٔ کاب را از لیست سیاه دولت آمریکا پاک کند. پدر مالوری (بازیگری مایکل کین) در فرودگاه بینالمللی لسآنجلس به استقبال او آمده و او را به نزد نوههایش (فرزندان خردسال کاب و مالوری) میبرد. در آن منزل، کاب، که هنوز باور ندارد که دارد به دیدار بچههایش میرود، فرفره را روی میز انداخته و به چرخش در میآورد،[از آنجایی که فضای حقیقی با فضای درون رویا از روی ظاهر قابل تمیز نیست، یکی از راههایی که نفوذگران به خواب متوجه میشوند که در رویا هستند یا در بیداری، استفاده از یک علامتگذارهای ویژهاست. در روانشناسی، به این علائم totem گفته میشود. بطور نمونه، دام کاب، قهرمان داستان، فرفرهای دارد که آن را به چرخش در میآورد. اگر فرفره پس از مدتی چرخش به زمین خورد، جهان جهان حقیقی است، و اگر نه، او درون جهان رویا است.] انگار شک دارد در دنیای واقعی است. اما هنگامی که فرزندانش را میبیند، فرفره را به همان حال رها کرده و به سمت آنها میرود.
مدت زمان فیلم 148 دقیقه می باشد.
کارگردان کریستوفر نولان
تهیهکننده اما توماس ،کریستوفر نولان
نویسنده کریستوفر نولان
بازیگران
لئوناردو دیکاپریو در نقش دام کاب، دزدی حرفهای که با ورود به رویای افراد، اسرار آنها را میدزدد.
جوزف گوردون-لویت در نقش آرتور، همکاری کاب که در عملیاتها نقش مدیریت و تحقیقات را بر عهده دارد.
الن پیج در نقش آریادنی، فارغاالتحصیل رشتهی معماری از دانشگاهی در فرانسه که به عنوان معمار خواب به گروه میپیوندد.
تام هاردی در نقش ایمز، یکی از همکاران کاب که تخصصش در جعل هویت است.
کن واتانابه در نقش سایتو، تاجری ژاپنی که کاب را برای مأموریتی استخدام میکند.
دیلیپ رائو در نقش یوسف، شیمیدان گروه که داروهای بیهوشی میسازد.
کیلین مورفی در نقش رابرت مایکل فیشر، وارث امپراطوری تجاری پدرش که هدف تیم میباشد.
تام برنگر در نقش پیتر براونینگ، پدرخواندهی رابرت فیشر و از مدیران کمپانی فیشر.
ماریون کوتیار در نقش مال؛ همسر متوفای کاب.
پیت پاتسویت در نقش موریس فیشر، پدر رابرت فیشر و صاحب کمپانی فیشر.
مایکل کین در نقش پروفسور استیون میلز و پدرزن آقای کاب.