حرف بزنید.

حرف زدن قدرت است ، لطفا حرف بزنید .

حرف بزنید.

حرف زدن قدرت است ، لطفا حرف بزنید .

۲ مطلب با موضوع «حکایت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اشک های مادر

#مادر


یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟

مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم.

پسر بچه گفت: من نمی فهمم.

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید.

بعدها پسر از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟

پدرش تنها توانست بگوید: تمام زنها برای هیچ چیز گریه می کنند.

پسر بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست که چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند.

بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد .

او از خدا پرسید: خدا یا چرا زنها به آسانی گریه می کنند؟

خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم می خواستم که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار همه ی دنیا را به دوش بکشد و همچنین شانه هایش آنقدر نرم باشد که آرامش بدهد.من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد و وقتی آنها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آنها را نیز داشته باشد.

به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش رود.به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم، حتی زمانیکه مریض یا پیر شده است بدون اینکه شکایتی بکند.

به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایشرا عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش بماند.

و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد.این اشکها فقط مال اوست وتنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد.

خدا گفت:می بینی پسرم زیبایی یک زن در ظاهر او نیست بلکه زیبایی یک زن در چشمان او نهفته است زیرا چشمان او دریچه ی روح است و در قلب او جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.

 

ﻣﻨﺒﻊ :
http://eitaa.com/joinchat/2774007818C88f6f6d915
   Http://eitaa.com/ravanshenasivmoshaver

  • محسن گرگانی
  • ۰
  • ۰

فرق مدیر و مهندس

#فرق_مدیر_و_مهندس

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید :

ببخشید آقا ؛ من قرار مهمی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟

مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ۶ متری در طول جغرافیایی « ۱٨'۲۴ﹾ ۸۷ » و عرض  جغرافیایی «۴۱'۲۱ﹾ ۳۷» هستید.

مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید .

مرد روی زمین : بله ، از کجا فهمیدید ؟؟

مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملاً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه ؟

مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید .

مرد بالن سوار : بله ، از کجا فهمیدید ؟؟؟

مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید . قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند . اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد !


ﻣﻨﺒﻊ :
http://eitaa.com/joinchat/2774007818C88f6f6d915
   Http://eitaa.com/ravanshenasivmoshaver


  • محسن گرگانی